۱۰ دی ۱۳۹۳

آن تویی و آن زخم بر خود می‌زنی

مالستان بیش از نیم قرن است که از علاقه‌داری به ولسوالی ارتقا نموده است. بعد از آن مالستان بخشی از ساختار تشکیلاتی ولایت غزنی است که در غربی‌ترین نقطه این ولایت موقعیت دارد. عدم توجه دولت به این ولسوالی و نیز موقعیت جغرافیایی این منطقه در میان دره‌های پر پیچ و خم، از مسایلی است که بدور از توجه همگان قرار بگیرد. مالستان در دوران طالبان تاریک‌ترین روزگاران خودش را پشت سر گذاشت و در دوران حاکمیت طالبان حتا رساندن مواد خوراکه هم گذشتن از هفت خوان رستم را به نمایش می‌گذاشت. بعد از حاکمیت طالبان فصل نوینی در تاریخ این ولسوالی ورق زده شد و روزنه‌های امید گشوده شد. سیزده سال از تابیدن جرقۀ دموکراسی و دهه تحول می‌گذرد. مالستان اما هنوز هم شاهد نابرابری‌ها و چشم‌پوشی‌هایی است. عدم توجه دولت و نیز برخوردهای سلیقه‌ای از طرف عمال و گماشتگان حکومت مرکزی (والیان غزنی در طول سیزده سال) از دلایلی است که می‌توان برای به فراموشی سپرده شدن مالستان یاد کرد. با پیش زمینۀ کوتاهی که در بالا آمده است، می‌خواهم به چند نکتۀ قابل ملاحظه‌ای درباره معارف که در طول سیزده سال در مالستان بیش از همه چیز پر رنگ بوده است، بپردازم.
بعد از شکست طالبان، در مالستان برای اولین‌بار مکاتب به‌صورت رسمی شروع به کار کرد و هزاران هزار، دانش‌آموز راهی مکتب گردیدند. از آن‌جایی که سطح سواد در مالستان در حد پایینی قرار داشت و نیز عدم پیشنه‌ای سواد در مالستان، سبب شد تا در مکاتب بیش‌تر افرادی غیر متخصص و درس‌نخوانده در مکتب کلاسی، به صفت آموزگار گماشته شوند. البته قبل از آن نیز مکاتب به‌صورت مقطعی در مالستان فعالیت داشته است اما نه به آن صورتی که بتواند در بالابردن سطح سواد مردم کمک کند. در آن زمان یا مخالفت شدید روحانیون دینی به بهانه‌ای غیر اسلامی بودن مکاتب کلاسی و یا هم عدم علاقه مردم به این مکاتب باعث شده است که سطح سواد کلاسی این مردم در حد پایین باقی بماند؛ تنها افرادی محدودی را از نخستین‌های دانش‌آموزان در چند مکتب (لیسه میرادینه، لیسه عالی شنیه‌ده و لیسه عالی شهید فیاض مکنک) می‌توان سراغ گرفت. گشایش دروازه‌های مکاتب به روی دانش‌آموزان سبب شد تا دیگر آهسته آهسته در مدت کوتاهی چند سال، مالستان دارای چندین باب لیسه و چندین باب مکتب متوسطه و ابتداییه گردد. شاید بعد از سه سال و یا کم‌تر و بیش‌تر بود که اولین نسل از دانش‌آموزان مالستان از چند لیسه در مالستان، فارغ و راهی امتحان کانکور برای شامل شدن در دانشگاه‌های کشور گردید. در واقع این افراد امروز از نخبه‌های مالستان به حساب می‌آیند که در مقام‌های مختلف در سطوح مختلف دولت کار می‌کنند و یا در دانشگاه‌های کشور به حیث استاد ایفای وظیفه می‌کنند. به باور شخصی خودم، در آن زمان همه ساله نتایج فارغان مالستان بیش از هر جایی امیدوار کننده بود و انتظار می‌رفت تا هر سال که می‌گذرد، بهتر و بهتر شود. اما نه تنها این روال سیر صعودی خودش را پیمود بلکه این روال سیر نزولی خودش را دارد طی می‌کند. این‌که چرا این مهم به صورت ایده‌آل به پیش نرفت دلایل چند را یاد آور می‌شوم:
یکم: حضور افراد غیر مسلکی به صورت آموزگار در مکاتب و عدم تخصص آنان در مضامین مختلفی که در مکاتب تدریس می‌گردد، اساسی‌ترین مسئله‌ای که می‌توان از آن در تضعیف‌سازی رشد معارف در مالستان یاد کرد. از بد روزگار این افراد چند صباحی را در حوزه‌های دینی شام کرده‌اند و بعد با گرفتن مدرک صنف دوازدهم با پول و یا هم با واسطه، وارد شغل نجیب پیامبران به گفته‌ای خودشان گردیده‌اند. این‌ها افرادی هستند که بجز تجوید و حدیث و چند کلام عربی و روضه ماه محرم چیزی در بساط ندارند تا بتوانند نیازهای درسی دانش‌آموزان را برآورده سازند. در نظام درسی معارف تنها یکی دو مضمون مربوط به الاهیات و مسائل دینی است که آن‌هم مذهب حنفی است. لذا حضور این افرادی که خود را داعیه داران دین رسول‌الله می‌دانند، بزرگ‌ترین ضربه بر پیکر معارف در جامعه است؛ زیرا در معارف علوم مختلف عصر از قبیل ریاضیات، جغرافیا، کیمیا، فزیک، و نیز زبان و ادبیات انگلیسی و پشتو در کنار ادبیات فارسی تدریس می‌شوند که این آموزگاران غیر مسلکی مکاتب فاقد توانایی حتا فهم این مضامین اند.
دوم: نبود مدیریت سالم و هم‌چنان فساد ادارای در معارف، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در سطح کشور در برابر رشد معارف است. در مالستان نیز این پدیده‌ سایه گسترانده و فساد در عمق جان معارف مالستان ریشه دوانیده است. نبود یک مدیر آگاه و کاردان در رأس امور معارف مالستان زمینه را برای ترویج فساد و از پا در آوردن معارف کمک شایانی نموده است. در مدیریت معارف مالستان فردی قرار دارد که در طول سیزده سال با پشتوانه حزبی- سیاسی از سوی افرادی خاصی چه در ریاست معارف غزنی و چه با حمایت سیاسی بعضی وکلای پارلمان مالستان، بر این مقام تکیه زده است؛ فردی که حتا در بدل امضا و مهر بر یک ورق نتایج سه ساله دانش‌آموزان مکاتب چشم طمع به اسکناس می‌دوزد. در طول سیزده سال گذشته مدیریت معارف مالستان شبه بیماری بوده است افراد زیر دست خودش را نیز به مرض لاعلاج خودش گرفتار کرده است. تیم‌سازی همین مدیریت معارف مالستان در مکاتب و تقرری‌های آموزگارانی وابسته به این حلقۀ که بنابر رفاقت‌ها بنا گردیده است، بر رشد و بالندگی معارف مالستان صدمه‌ای جبران ناپذیری را وارد ساخته است. این حلقه که به کمک یگدیگر در خاک به چشم مردم زدن و نیز با دلالی‌هایی در سطوح بالای سیستم معارف از ریاست ولایت تا وزارت، نقش بازی کرده‌اند، در گزینش افراد زیر دست‌شان در مکاتب مختلف مالستان زمینه‌ای پارت‌بازی (تیم‌سازی) و خویشتن‌مداری را گسترش داده‌اند که خود دلیلی است بر راکد ماندن معارف مالستان.
سوم: عدم توجه مردم مالستان به معارف یکی دیگر از مسایلی است که در عدم رشد معارف در این ولسوالی قابل یادآوری است. مردم مالستان بنابه ملاحظات خانوادگی، قومی، خویشاوندی و منطقوی از مسوولیت گرفتن در قبال آینده و سرنوشت فرزندان شان فاصله گرفته‌اند و خود با کاروان فساد و ستیز با بالندگی معارف همراه شده اند. شاید همه مخاطبان این متن بدانند که مردم از سر زمستان تا بهار درباره چوپان خوب و خیرخواه و دلسوز در مساجد قصه‌گویی می‌کنند و در پی یافتن چوپان مناسب برای بُز و گوسفندان شان هستند اما در طول این سیزده سال یکبار نشده است از وضعیت مکتبی که در آن پاره‌های تن‌شان در زیر آفتاب سوزان، عمر سر می‌کنند، حساسیت نشان بدهند. نیز همین مردم هستند که روزها، ساعت‌ها و حتا ماه‌ها بر سر این که چه کسی را در مکتب بستی‌شان آخوند بگیرند با یک‌دیگر گلاویز می‌شوند اما در مورد فرزندان شان حتا لب پس نکرده‌اند؛ حداقل از فرزندان شان نیز نپرسیده‌اند که درس و معلم در چه وضعی قرار دارند؛ شاید در میان صد تن یک تن را بیابیم که اگر یادی از مکتب کرده باشند. بنابراین مردم خود باید سهم بگیرند و چشم به دولت و یا افرادی که خور و خواب شان مهیا است، ندوزند. آن‌جا که حضرت مولانا می‌گوید:       انـدر ایشـان تـافتـه هستــی تو                 از نفــاق و ظلــم  بـد مستـی تــو
                                    آن تویی و آن زخم بر خود می‌زنی                 بــر خـود آن دم تـار لعنت مـی‌تنـی
                                    حمله بر خود می‌کنی ای ساده مرد                همچو آن شیری که بر خود حمله کرد
چهارم: عدم احساس مسوولیت آموزگاران مکاتب نیز بخشی از این مشکل است. خواهید گفت که چرا یکبار از در گفتم و بار دیگر از دیوار. حقیقت اما، همین است. افراد غیر مسلکی یک بخشی از معضل اند ولی حضور افراد دیگر نیز در کنار آنان خالی از عیب نیست. آموزگاران مکاتب را در واقع می‌توان گفت کسانی‌اند با چوپان پنیر می‌خورند و پا گرگ دنبه. منظورم از این حرف این است که آنان هم به کار و بار شخصی‌شان مصروف هستند و هم اگر دل شان خواست سری به مکتب می‌زنند و دقایقی دانش‌آموزان را سرگرم می‌سازند. آن‌ها در واقع بیش‌تر در پی گرفتن چندهزار افغانی معاش هستند تا در پی تدریس و آموزش دانش‌آموزان. شخصاً چند روزی که در رخصتی میان تیرم دانشگاهم در مالستان رفته بودم، از یکی از لیسه‌های مالستان دیدن کردم. در آن‌ها به چیزهایی جالبی برخوردم که در زمان دانش‌آموزی خودم یا نبود و یا چنین افرادی آموزگار نبودند. آموزگاری شاگردان را بالای خاک در ردیف منظمی چیده بود و گویا امتحان می‌گرفت. نزدیک که رفتم جناب عالی بعد از گذشت چند دقیقه از توزیع ورق‌های امتحان شروع کرد به گفتن جوابات. وقتی پرسیدم، آموزگار محترم گفت این‌ها یاد ندارند. تنها چیزی که به ذهنم رسید گفتم می‌شود این‌ها را قبل از امتحان باید یاد داد و بعد امتحان گرفت.
نکات زیادی هست که درباره‌اش باید پرداخته شود ولی برای جلوگیری از اطناب این نوشته، به همین نکات یاد شده بسنده می‌کنم. در کشوری چون افغانستان و در گوشه‎‌ای از آن، یعنی مالستان، آنقدر درد و مشکل زیاد است که تا یکی را نام بگیری، هزار درد و زخم دیگر سر باز می‌کند.
در پایان می‌خواهم یادآورشوم که گماشتن افراد مسلکی و با تخصص می‌تواند بخشی از این مشکل را از دامن معارف مالستان برچیند. بدون شک حضور افراد در هر بخش به‌صورت تخصصی می‌تواند در رشد و بالندگی معارف بیمار مالستان، در کوتاه مدت و در زودترین فرصت، کمک کند. تخصصی شدن آموزگاران می‌تواند از سیر نزولی نتایج هرساله مالستان جلوگیری کند. همچنان تغییرات در ساختار مدیریت معارف مالستان و گماشتن افراد دلسوز و آگاه، به دور از هرگونه برخورد سلیقه‌ای، قومی، سیاسی و خویشاوندی، نیاز مبرم معارف مالستان است؛ خصوصاً در راس مدیریت معارف مالستان. نیز کوتاه سازی دست مداخله‌گران و افراد خاصی که به‌صورت سنتی در سمت و سو دهی مردم مالستان تلاش می‌کنند و نیز جلوگیری از دخالت آنان در امور معارف و مکاتب، راه حل دیگری است که می‌تواند در بهتر سازی وضعیت معارف و نقش مدیریتی معارف، مهم باشد.
دخالت و سهم‌گیری تحصیل‌کرده‌های مالستان یک نیاز اساسی برای رشد و ترقی معارف مالستان، می‌باشد. انتظار دارم آن‌هایی که سال‌ها تحصیل‌کرده‌اند و به ارزش معارف در جامعه‌ای‌شان پی می‌برند، نه تنها در نقش داعیان و واعظان بلکه به‌صورت مستقیم وارد عمل شوند و برای رهایی معارف مالستان از چنگ حلقۀ که سال‌هاست معارف مالستان را رهبری می‌کند، حلقۀ جذم‌گرا و آن‌هایی که به خیر معارف نمی‌باشند، اهتمام بورزند؛ فرق نمی‌کند هرکسی که باشد. نظارت از معارف مالستان و نیز وارد کردن فشار بالای مقامات دولتی به ویژه شخص مدیر معارف مالستان، می‌تواند کمکی بکند تا معارف در مالستان از وضعیت اسف‌بار خودش بیرون شود تا باشد شاهد یک معارف پویا و با نتایج بهتر از هر سال دیگر، باشیم.

نکته: این مطلب در شماره دوازدهم گاهنامه روشنگر، نشر گردیده است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر